سیر فکری استاد ملکیان مراحل مختلفی دارد که او بارها به آن اشاره کرده است.
مثلا در اینجا:
خلاصه اش این است که او زمانی در موسسه آقای مصباح تدریس می کرد و کلاس علم النفس او را می رفت و از نهج البلاغه فلسفه اگزیستانس استخراج می کرد.
او آن روزها جوان و پر از انرژی بود. اما او امروز یک ملکیان دیگر است که فرسوده و افسرده است و پر از زخم عاطفی و کینه از حوزه و حوزوی!
مصطفی جان بارها از تو شنیده ام که محبت به یک ایدئولوژی انسان را نسبت به واقعیت کور می کند.
ولی آیا کینه و بغض نسبت به یک ایدئولوژی نمی تواند انسان را نسبت به واقعیت نابینا کند؟
و آیا شما که نور چشم من هستی گرفتار چنین کینه ای نیستی؟
چند روز پیش جوانی را دیدم که حافظ قرآن بود و می گفت با استاد ملکیان به الحاد رسیدم.
از او پرسیدم چه تضمینی هست که ملکیان یک بار دیگر تغییر عقیده ندهد؟
گفت: هیچ تضمینی نیست.
مصطفی جان هیچ تضمینی نیست که این مسیری که در پیش گرفته ای درست باشد و اگر درست نباشد چه پاسخی به جمیعتی می دهی که با تو همراه شده اند و به تو اعتماد کرده اند؟
نظر مصطفی ملکیان در مورد شورشهای بنزینی
ملکیان ,یک ,تو ,نسبت ,مصطفی ,کینه ,نسبت به ,به یک ,انسان را ,را نسبت ,هیچ تضمینی
درباره این سایت